اسماعیل عسلی
پایگاه خبری تحلیلی خطوط؛
تصور کنید شخصی با لهجههای گوناگون سخن میگوید و انتظار دارد کسانی که تنها قادر به فهم لهجهای خاص هستند بتوانند به طور کامل منظور او را درک کنند. چنین وضعیتی در حال حاضر برای اقتصاد ایران ایجاد شده است. اقتصاد زبان خاص خودش را دارد و تنها کسانی که درس آن را خوانده اند میتوانند بین شاخصهای اقتصادی رابطهای منطقی برقرار کنند همان گونه که یک پزشک با ملاحظه نتیجه آزمایش یک بیمار برای او دارویی مناسب تجویز کند، اقتصاددانها نیز بهتر از افراد غیرمتخصص قادر به پیش بینی شرایط کشور بر اساس رخدادهای سیاسی و اقتصادی هستند. تشخیص غلط یک بیماری اقتصادی خطرناکتر از تشخیص غلط یک بیماری است زیرا تشخیص غلط یک پزشک جان یک بیمار را تهدید میکند، اما تشخیصهای غلط اقتصادی با جان میلیونها نفر سر و کار دارد! افرادی که در نشستها و گردهماییها چیزهایی از این و آن شنیده اند و اصطلاحاتی اقتصادی هم به گوش آنها خورده و با واژههایی نظیر تورم و رکود هم آشنا هستند و میدانند که گرانی یعنی خریداری جنسی با قیمتی سرسام آور و غیرعادلانه ولی نمیتوانند بین شاخصهای اقتصادی رابطهای منطقی برقرار کنند و زبان نمودارها را بفهمند. اگر روزی روزگاری خبرنگاری متخصص و آشنا با زیر و بم مسائل اقتصادی با یکی از این مدعیان اقتصاددانی مصاحبه کند و او را به چالش بکشاند آن گاه معلوم میشود که شخص مدعی تا چه اندازه قادر به پاسخگویی است. آن مدیریی هم که جلسهای را میگرداند اگر یادداشتی که برای او تنظیم کرده اند را از جلو او بردارند احساس بلاتکلفیی عجیبی به او دست خواهد داد. البته در سایر موارد هم ما با این مشکل مواجه هستیم برای نمونه همین که فردی در یک جمع اظهار ناتوانی و بیماری کند هر کسی از باب دلسوزی برای او نسخهای میپیچد و همه هم اصرار دارند که شخص بیمار دقیقا به توصیه آنها عمل کند. بارها دیده شده جمعیتی که در یک سالن برای تماشای فوتبال جمع شده اند ضمن تماشای بازی رضایت و عصبانیت خود را به انحاء گوناگون ابراز میکنند و حتی با وجود این که میدانند هیچ یک از بازیکنان سخن آنها را نمیشنوند با داد و بیداد پیشنهاد میکنند که به فلانی پاس بدهد یا به فلان سمت حرکت کند. حال اگر در این اثنا یکی از همین داد و بیداد کنندهها را صدا بزنند و بگویند بفرما برو داخل زمین بازی ببینم چه میکنی از خجالت آب میشود زیرا او از فوتبال بازی کردن فقط کری خواندن را یاد گرفته است. در همین جامعهی بی حساب و کتاب ما کسانی پیدا میشوند که اگر فردی جرات کند و وارد مباحثی شود که در حوزهی تخصصی آنهاست داد و بیداد راه میاندازند و غیرتی میشوند، گویی زمین به آسمان رفته و آسمان به زمین آمده است! اقتصاد که شوخی بازی نیست. وضعیت فلاکت بار اقتصادی به ما میگوید " آنها که نمیدانند با آنها که میدانند برابر نیستند ".
آشنایان با علم اقتصاد به راحتی میتوانند بر اساس شاخصهای اقتصادی وضعیت یک کشور را تا چندین سال پیش بینی کنند.
تاکنون بارها اتفاق افتاده که یک متخصص اقتصاد با ارزیابی وضعیت موجود پیش بینی کرده که قیمت مسکن رشد تصاعدی خواهد داشت و همزمان صدها نفر به او حمله ور شده اند که چرا موج ایجاد میکنی ولی زمانی که پیش بینیهای او درست از آب درآمد کسی پیدا نمیشود که بگوید بیا برای ما کلاس بگذار تا بفهمیم چگونه به این نتیجه رسیدی؟!
رادیو و تلویزیون اگر چه پر مخاطبترین رسانهها هستند، اما مراجعه به آنها برای بررسی گفتهها و رویدادها و پیش بینیها امکان پذیر نیست ولی روزنامهها و رسانههای مکتوب این ویژگی را دارند که مردم میتوانند برای ارزیابی اعتبار و ارزش سخنان مسئولین به آنها مراجعه کنند تا معلوم شود چقدر اقتصاددان بوده اند.
پیشگویی باید مبتنی بر دلایل متقن باشد مثلا شخصی میگوید اگر این خودرو با سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت حرکت کند و از فلان مسیر هم برود پس از ۱۰ ساعت به مقصد میرسد. ولی کسی که نه خودرو را مشخص میکند نه مسیر و مسافت را اگر دست به پیشگویی بزند نباید از او پذیرفت. بعضیها علاقهی عجیبی به پیشگویی خصوصا در دنیای سیاست دارند تا ژست دانایی بگیرند در حالی که در چنین دنیایی اساسا پیشگویی کردن نشانهی بی اطلاعی از ویژگی سیاست است که روی آن نمیتوان حساب باز کرد خصوصا اگر پیشگویی کننده اهلیت نداشته باشد. صد البته کسانی که ترجیح میدهند به جای تحقیق و بررسی به دنبال پیشگویی بروند به کسانی شباهت دارند که اندازه نگرفته میبرند و هزینه اشتباه خود را از قبل پرداخته اند و نمیتوانند ادعای طلبکاری کنند؟!.
همان گونه که یک ستاره شناس و رصد کنندهی آسمان میتواند بگوید در فلان روز سنگی آسمانی با فلان حجم و سرعت از فاصله چند میلیون کیلو متری زمین رد میشود، پیشگوییهای اقتصادی هم نیازمند دانش آست. بسیاری از مردم در جریان بورس فریب خوردند تا مشکل عد های محدود حل شود.
علت این که عموم مردم دنبال حرف مفت میروند این است که سرانه مطالعه در کشور ما پایین است. کسی که اهل مطالعه باشد به سادگی جوگیر نمیشود و به دنبال نشانهها و دلایل هر سخنی که میشنود میگردد و این خاصیت فرهنگ مکتوب است.
ریشه بسیاری از تحریفهای تاریخی را باید در فرهنگ شفاهی و نقل سینه به سینهی رویدادها جستجو کرد. دانش اقتصاد که دنیا بر اساس آن اداره میشود حساب و کتاب دارد لذا اداره امور اقتصاد را باید به اهلش سپرد. نگاه دانش بنیان زمانی بر همهی امور حاکم میشود که هر کاری را به اهل آن واگذار کنیم. زیرا مدیر نااهل به دنبال همکاران و زیردستانی نااهلتر از خود میگردد که از او ایرادی نگیرند و این زنجیره از بالا به پایین سرایت میکند. حداقل اقتصاد را به اهلش بسپارید.